روزی به ابوالفضل خطیبی گفتم شاید بتوان از ویژگیهای وزنی در مقام کلیدی سبکشناختی برای روشن کردنِ صحت یا عدم صحت بعضی انتسابهای ادبی بهره جست، و او گفت چنین هنری از عهدۀ عروض پرتفصیلِ سنتی ما برنمیآید! توضیح دادم که عروض جدید و مخصوصاً عروض نجفی (1395)، با گنجاندن قواعد تقطیع ذیل 11 ویژگی، این امکان را به ما میدهد که بهسادگی و براساس آن ویژگیها و برخی فرعیات برآمده از آنها، تفاوتهای وزنی بین شعرهای گوناگون را بررسی کنیم، و وقتی بیشتر از شیوۀ کار و برنامهام برایش سخن گفتم، او علاقمند شد و مرا به انجام پژوهشی در این زمینه تشویق کرد. کار را شروع کردم اما پس از چندی رهایش کردم تا اینکه خود خطیبی سراغش را گرفت و من گفتم میترسم زحمت زیادی متقبل شوم بیآنکه به نتیجۀ مشخصی برسم. او در پاسخ گفت حتی همین هم خودش نتیجۀ مشخصی است، زیرا اولاً تکلیف وزن را در کار بررسیهای سبکشناختی و تحولات تاریخی شعر فارسی روشن میکند، و ثانیاً اگر کوچکترین فایدهای داشته باشد، بابی را میگشاید که شاید مورد توجه قرار گیرد و بهتدریج منشاءِ دستآوردهای بیشتری شود. باری حال به یاد او دو باره به این بحث که بارها سراغش را از من گرفته بود پرداختم و امیدوارم که محققان، برای رد یا اثبات ادعاهای تحقیق حاضر، این شیوه را با پیکرههای انبوهتر و البته وزنهای دیگر بیازمایند، و یقین دارم فواید بسیاری از چنین مطالعاتی در حوزۀ سبکشناسی شعر فارسی عاید خواهد شد.