وِرا سِرگیوْنا راستارگویوا (2005- 1912) ایرانشناسِ برجستۀ روس، پایهگذار و سازماندهندۀ بخش زبانهای ایرانی در انستیتوی زبانشناسی فرهنگستان علوم روسیه (شوروی سابق)، سی سال پیاپی با حفظ این سمت پژوهشهای ارزندۀ متفاوتی انجام داد (عسگری، 1383: 3). وی در طول چندین دهه از عمر 93 سالۀ خود، علاوه بر پژوهشهای تطبیقیِ متفاوت در زمینۀ زبان روسی و مطالعۀ بخشهایی از تاجیی، دستور زبان پهلوی را نوشته و روی زبان گیی، مازندرانی، بلوچی، سنگسری، شهمیرزادی و وِلاتری و گویشهایی ای
به نظر میسنیی در مقالهای معرفی شد. وی در این مقاله علاوه بر ترجمۀ مقدمۀ کتاب، که به تاریخچۀ تحقیقهای مربوط به زبان گیلکی اختصاص دارد، اجزای فصلهای متفاوت کتاب را به اجمال مرور کرده است. از مقایسۀ اجزای معرفیتوان دریافت که ویرایشهای لاکوود آنقدر اساسی و بنیادی نبوده است که ساختار اصلیِ کتاب تغیی
گیی مانند زبانهای تاتی، تالشی، مازندرانی و سمنانی جزو زبانهای نواحی مجاور دریایی، 1358: 317). زبانهای ایرانی به طور کلی به دو دستۀ ایرانی غربی و ایرانی شرقی تقسیم مییرانی غربی خود به دو دستۀ شمالی و جنوبی قابل تقسیم است. گیی و مازندرانی در گروه ایرانی شمال غربی قرار میگیرند (همان: 331). گروهی از پژوهشگران، گیی را به دو لهجۀ شرقی و غربی تقسییی را شهر رشت دانستهی، 1376: بیست و دو). اشمیت (1383: 490) با ذکر این که گویشهای گیی بیهایهای غربی دریای خزر بهیروند، تصریح مییی به طور اخص گویش شهر رشت است، اما چندین گونۀ گویشهای فرعی نیز وجود دارند، مانند لاهیجانی، لنگرودی، ماچیانی و گویشهای دیگر.
یکی از نکات قابل توجه این است که افراد مختلف از اصطلاحهای متفاوتِ گویش یا زبان برای گیلکی استفاده کردهاند. اُرانسکی، راستارگویوا و برخی دیگر اصطلاح زبان را بهکار بردهۀ زبانییانِ آن دو فهم متقابل ندارند، زباناند، مانند گیی، مازندرانی، وفسی، نائینی. در حالییش، دو گونۀ زبانییانِ آن دو فهم متقابل دارند اما در عین حال بین آن دو گونه، تفاوتهای آوایی، واجی و واژگانی یا دستوری مشاهده میشود. اما کریستنیستن سن) اصطلاح گویش را به کار بردهاند. گاهی نیز ممکن است زبان گیی را بهعنوان واژۀ پوششی، برای زبان کل منطقه، بهیش را مختص گیی بدانند.
به نظر میرسد زبان گیلکیِ رشت، به دلایل متفاوت، بیشتر از شهرهای دیگرِ این منطقه مورد توجه پژوهشگران بوده است، چرا که بیشتر آثارِ موجود در این حوزه دربارۀ واژگان و اصطلاحاتِ این منطقه است و نویسندگانِ کتابهای گیلکی دلیلی برای ذکر شهر در کار خود نمیبینند. در حالی که گاهی در واژهها و مسائل آوایی و صرفیِ مناطقِ مختلف، تفاوتهایی دیده میشود. ابوالقاسمی (1350: 674) میۀ گیلکی انجام شده، مربوط به گیلکیِ رایج در رشت است و توجهی به گیلکیِ رایج در شهرهای دیگر مانند لاهیجان، لنگرود، که تفاوت دارند، نشده است. بهعنوان مثال، در جدول زیر تفاوتهای مرتبط با نشانههای جمع، شخص، شمار و نفی در گیی رشت و گیی لاهیجان آورده شده است:
گیلکیِ رشت |
گیلکیِ لاهیجان |
معنای فارسی |
زَی |
زَئَک |
بچّه |
زاما |
داماد |
داماد |
زاکان |
زاکون |
بچّهها |
بوگوفتی |
بوتی |
گفتی |
فونوکون |
فونْکون |
نریز |
کریستنسن (1374: 28) این مسئله را به طور روشن متذکر شده و گفته است: هنگامی که بدون هیچ توضیحِ دیگری گیلکی گفته میشود، مراد از آن گیلکیِ رشت، مرکز استان گیلان است. ساکنان شهرهای گیلان به گونههای محلیِ گوناگونی از گیی سخن میگویند،یشتر آنها ظاهراً با گییِ رشت فرق زیادی ندارند، به استثنای گونهایییشود،یات متمایزتری دارد. به منظور جداییِ شرق و غربِ منطقه، سفید رود مرز قرار داده میشود. محلیها برای بخش شرقیِ این رود، که شهرهای لاهیجان، لنگرود و غیره در آن قرار دارند، اصطلاح «بییِه پیش» و برای غرب آن، که رشت را هم دربرمیگیرد، «بییِه پس» را بهکار میبرند.
در ادامۀ این بحث، مروری اجمالی از بخشیگر اطلاعات آوایی، واجی، صرفی و نحوی ارائه شده است. پس از فصل ششم تعداد 20 متن، در دو بخش، برای نمونه آورده شدهیان یافته است. در انتهای کتاب واژهنامهای دیده نمیشود. مؤلفان دلیل آن را چاپِ همزمان و جداگانهی فرهنگ لغت گیی- روسی (با نمایۀ روسی-گیی) در بخش زبانهای ایرانی ِ مؤسسۀ زبانشناسی ذکر کردهاند (5). در این کتاب بیشترین توجه بر ساختواژه (صرف) و نحو است. برای واجنویسی از ییستم آوانگاری ایرانیین است و برخی از حروف و نشانههای زبرزنجیری یونانی نی
در زیر، بخشهای اصلیِ هر فصل مرور خواهد شد:
مقدمۀ ششصفحهۀ اطلاعاتِ جغرافیایی و زبانی دربارۀ گیلکی، به تاریخچۀ مطالعاتِ انجامشده بر روی گیلکی از سال 1775 میلادی مینگارِ روس به نام گمِلین. همینطور در سالهای 1842، 1853، 1861 نیز تحقیقاتی انجام شد. در سال 1930 نیز دادهیستنسن بررسی شد. و به محدود بودهاند و بیشتر بر اساس صحبتهاینفره، و نه دونفره، گردآوری شده بودند. دربارۀ صورتهای اسمی و فعلی، حروف اضافه (پیشاضافه و پساضافه) نیز تحقیین هنوز گسترۀ مطالعۀ گییی بود. تمام این مسائل، نویسندگانِ کتابِ حاضر را بر آن داشت تا به این زبان بپردازند و سیستم دستوری و فهرست واژههای آن را بررسی
مسئلۀ دیگری، که در مقدمۀ کتاب به آن اشاره شده، غیبودنِ زبان گیی است. با وجود اینکه در دهههای اخیر تلاش شد تا آثارِ گییِ نویسندگانِ محلیۀ «چلنگر» (دهۀ 1950) چاپ شود، اما زبانِ نوشتاری خیلی گسترش پییها نیز به فارسی بوده است. این مسئله و نیز وجود دوزبانگی باعث شده تا گیی، بهویژه در واژگان، و حتی در آواشناسی، از فارسی تأثیرِ زیادی بگیرد (4).
فصل دوم واجشناسی نام دارد و در آن سیستم آواییها و همخوانها) مورد بررسی قرار گرفته است. نویسنده برای گییi, ī, e, ə,a,å,o,u,ūها معرفی شدهاند (7). البته اشمیۀ (ī,ū) کم و محدود شده است. در بخش همخوانها نیز به 22 همخوان با هفت جایگاه تولید (دولبی، لبی- دندانی، پیشزبانی، میانزبانی و پسزبانی، حنجرهای و حلقی h/) و سه شیوۀ تولید 1. انسدادی (با سه زیرشاخۀ خالص /p,b,t,d,k,g/، انسایشی/č,ϕ& /، خیشومی/m,n/ )، 2. سایشی (با سه زیرشاخۀیۀیپهن /f,v,y,x,γ,h/یگرد /s,z/ را در بر میگیی /š,ž /ی /l/)، 3. لرزشی/r/ ] اشاره شده است (راستارگویوا، 2012: 14). در بخشهای بعدیِ این فصل به تأثیر فارسیها (15) و همگونیِ پسرویها (16)، فرایندهای آواییی
در فصل3، با عنوان واژگان، ابتدا در زیرعنوان «ریشۀ ایرانیِ آغازیۀ ایرانیِ آغازین است (21). سپس در یازده زیرعنوان (شامل ضمایر، افعال اصلی، اعضای بدن، پدیدههای طبیعی، واحدهای اصلیِ زمان، اندازهگیری، اصطلاحات خویشاوندی، جنس دستوری، رنگ، حیوانات و گیاهان) نمونههایی مستدل ارائه شدهاند. تمام نمونهها حداکثر با هشت زبان و حداقل با سه زبان مقایسه شدهاند. این زبانها عبارتند از: فارسی باستان، اوستا، فارسی، تاجیکی، تاتی (تاتی داغستان و جمهوری آذربایجان)، تالشی، بلوچی، کردی. در زیر خلاصهای از این زیرعنوانها ارائه میشود:
در زیرعنوانِ ضمایر، بدون ارائۀ هیچ توضیحی، تنها ضمایر اول شخص و دوم شخص مفرد و جمع در جدولی با ضمایرِ متناظرِ خود در زبانهای فوقالذکر، فهرست شدهاند (21 و 22). «اعداد» عنوان بعدی است. اعداد یک، دو، سه، چهار، ده و بیست ذکر شدهاند. در بخش بعدی، عنوانِ «افعال اصلیصورت مصدری اشاره شده است. افعال لازم عبارتند از رفتن/ حرکت کردن، ایستادن، خوابیدن و افعال متعدی شامل انجام دادن، خوردن، داشتن، گفتن. (24 و 25). در زیرعنوانِ «اسامی اعضای بدن»، هشت عضو (سر، پا، گوش، چشم، ابرو، دندان، زبان، زانو) آورده شدهاند. سؤالی که مطرح میشود این است که بر چه اساسی شش عضو از اعضای فوقانی بدن و دو عضو از اعضای تحتانی انتخاب شدهاند؟ و چرا اعضای درونی/ داخلی در نظر گرفته نشدهاند؟
در بخش «اسامیِ فرایندهای طبیعی و مواد»، میتوان فهرست پنجگانۀ زمین، آسمان، باد، ستاره و آب را مشاهده کرد (27 و 28). واژههای شب/ عصر، روز، ماه و سال نیز به بخش اسامیِ واحدهای اصلیِ زمانِ اندازهگیری اختصاص داده شدهاند. اصطلاحات خویشاوندی شامل مادر، پدر، پسر، دختر، برادر، خواهر هستند (29 و 30). در بخش بعدی (تشخیص جنس دستوری)، تنها واژههای شوهر/ مرد و زن/ همسرِ زن آورده شدهاند. دو واژۀ سفید و قرمز بهعنوان رنگ و واژههای داغ/ گرم و بل ند/ دراز برای سنجش کیفیت ذکر شدهاند (31). همچنین نامهای سه حیوان (اسب، مرغ و روباه) و یک گیاه (درخت) و دو محصول (آرد و نان) فهرست شدهاند.
در عنوان آخر: «مقایسۀ گیی و فارسی»، به چند ویژگی زبان گیلکی، در مقایسه با فارسی، اشاره شده است. مثلاً اینکه واژههای زیادی در گیلکی شبیه فارسیاند. معنای واژهها در گیلکی نسبت به فارسی محدودتر است. برخی واژههای نادرِ فارسیِ امروز در گیلکی بهکار میروند، مانند دیم: صورت. واژههای قدیمی و کهن فارسی در گیلکی کاربرد دارند، مانند هیمه: هیزم. واژههای محاورهایِ مشترک در گیلکی و فارسی به چشم میخورند مانند چاخان (35- 33). همچنین به وجودِ واژههایی با ریشۀ عربی در فهرست واژگان زبان گیلکی اشاره شده است. مثلاً در زمینۀ مذهب، فرهنگ، تعلیموتربیت، علم، اخلاقیات، قانون، اقتصاد و سیاست. مانند واژههای دین، افطار، ادّعا و غیره (35 و 36). وامواژههایی نیز در واژههای گیلکی جایگاه معینی را به خود اختصاص دادهاند. مانند بشقاب، یورش و غیره. دیهایی مانند آپارتمان، دکتر، آدرس از اروپای غربی وارد فرانسه سپس وارد گیلکی شدهاند. وامواژههای روسی مانند درشکه، بشکه نیز وجود دارند. اطلاعات حاشیهایِ دیگری نیز آورده شده است. مثلاً یکی از ویژگیهای زبان گیلکی حضور فراوان افعال پیشوندی در آن است، به طوری که از یک فعل بسیط ممکن است چند فعل پیشوندی استخراج شود (37). دیگر آنکه گاهی افعال بسیط در گیلکی با افعال مرکب در فارسی بیان میشوند. مانند /fuškoftən/ به معنای گیر کردن (در گلو). واژههای مکرّر (ساختهشده از طریق فرایند تکرار) نیز در گیلکی دیده میشوند مانند تُلُو تُلُو (تلوتلوخوردن)، آزا آزا (آرام). همچنین در گیلکی میتوان شاهد اصطلاحات در معنای کنایی بود (37 و 38). این فصل در 17 صفحه با این مبحث به پایان رسیده است.
در فصل 4، با عنوان ساختواژه (در 7 صفحه)، به دو فرایند ترکیب به ستاک و وندافزایی در گیلکی پرداخته شده است. در ترکیب به ستاک میتوان دو فرایند را از هم تفکیک کرد: ترکیب ربطی/ همپایه و تعیینی: در کلمات مرکبِ ربطی وزنِ واژههای سازندۀ ترکیب برابر است. مانند ترکیب اسم، صفت، قید (پِساپِس: عقب، پشت، رجبهرج، دستدستی، زیرزیرکی، هولهولکی)، ترکیب اسم با صفت (خوردوخمیر)، ترکیب دو ستاک فعلی (کشمکش، پختوپز، بزنبکوب)؛ اتباع (چیزومیز، رَختوپَخت)؛ نامآواها (جرنگجرنگ، گیلگیلی (خوردن)، قِل (خوردن)) (41- 39).
در کلمات مرکبِ تعیینی یک جزء به جزءِ دیگر وابسته است. در این روش با چند حالت سروکار داریم: ترکیب دو اسم یا اسم و صفت (کارخانه، پاکدل، سبیلدراز، شکمکلفت، چاق)، عدد با یک اسم/ صفت/ ندرتاً قید (دوپهلو)اسم و ستاکِ حالِ فعل (خاطرخوا(ه)، پرچین، زحمتکش)، اسم و ستاکِ گذشتۀ فعل (سرگذشت)، اسم با صفت مفعولی (پدرسوخته). در وندافزایی به پسوندها و پیشوندها اشاره شده است:
شانزده پسوند در گیلکی با مثال، گاهی معنا و میزان زایایی ذکر شده است. برخی از این پسوندها عبارتند از: -ی، -ِک، -چه، -دان، -چی، -گر، -گار، -ِش و مانند آن (45- 43). نکتهای که میتوان گفت این است که بیشتر این پسوندها در فارسیِ معیار نیز وجود دارند. برخی تلفظ یا معنای متفاوت پیدا کردهاند و برخی نیز کاملاً متفاوتند (-o ، -u ، -Ay و....). چهار پیشوند نیز مطرح شدهاند، که همگی در فارسی معیار وجود دارند (با-، بی-، نا-، هم-)، اما مؤلف اشارهای به این شباهت نکرده است. لازم به ذکر است که «هم-» پیشوند فرض شده است.
فصل پنجم به موضوع «صرف» اختصاص دارد و در 137 صفحه ارائه شده است. در این فصل، که طولانیترین فصل کتاب است، به تکتکِ مقولههای دستوری (در هفت مقوله) پرداخته شده است: الف) اسم: در این مقوله به عنوانبودن، شمار، حالت، ساخت اضافه، اشاره شده است.
ب) صفت: در گیلکی مقولۀ معرفگی/ نکرهگی، شمار و حالت برای صفت مطرح نیست و گاهی بدون هیچ پسوندی به موصوف افزوده میشود. گاهی نیز پیبست - ə بین آنها ظاهر میشود (68). درحالیکه اشمیت (1383: 501) معتقد است صفت نهتنها پیش از اسم میآید بلکه پایانۀ - əنیز میگیرد.
ج) قید: قید در گیلکی گروه مستقل دستوری ندارد و غیرتصریفی است. ولی میتواند به مکان یا زمان دلالت کند (راستارگویوا، 2012: 73).
د) عدد: اعداد ترتیبی در گیلکی شبیه فارسی هستند بجز عدد یک که در گیلکی معادل i است (76). در اعداد ترکیبی بین دو عدد، دو نشانۀ–u یا- B ممکن است بهکار روند، گاهی نیز بدون نشانه، دو عدد کنار هم بهکار میروند (77).
ه) ضمیر: هفت نوع ضمیر در گیلکی معرفی شدهاند: ضمایر شخصی، که مقولۀ دستوری و شمار ندارند (83) و در حالتهای مفعولی، اضافی، مفعول غیرمستقیم و پیبستهای ضمیری (- əm,- ət,- əš,- əman,- ətan,- əšan ) بهکار میروند (90)، ضمایر اشاره که بر اساس دوری و نزدیکی برای سه حالت فاعلی، مفعولی و اضافی در دو شمار مفرد و جمع، 24 ضمیر دارند (91)، ضمایر پرسشی- موصولی (97)، ضمایر وصفی (مانند هر، همه، تمام، دیگر) (103- 101)، ضمیۀ منفی (تنها واژۀ هیچ برای این نوع ضمیر پیدا شده است (103))، ضمایر قیدی (113) و ضمایر عددی (116).
و) فعلهای افعال اصلی (ستاک حال و گذشته) اشاره شده است. البته هیچ توضیحِ مجزایی برای ستاک حال ارائه نشده بجز کاربرد آن و نقاط اشتراک با ستاک گذشته، همچنین سه نوع پایانۀ شخصی برای زمانهای حال- آینده، گذشتۀ مطلق (ساده)، گذشتۀ استمراری معرفی شدهاند. تمام شناسهها در این سه زمان یکی هستند، تنها در سوم شخص مفرد متفاوتند. در بخش بعدی چهار نوع پیشوند فعلی مطرح شدهاند و هریک بر اساس تفاوتهای معنایی به زیرطبقههایی تقسیم شده است. سپس ادات نفی در سه صورت (nB-/ni-/nu-) به همراه تفاوتهای کاربردیشان بیان شدهاند. افعال سببی (با این توضیح که پسوند سببیساز –An است و گاهی افعال بدون هیچ پسوندی معنای سببی دارند) و نیاند. در گیلکی تعداد افعال بسیط و پیشوندی کم است. این کمبود با افعال مرکب جبران شده است. افعال مرکب به سه صورت دیده میشوند: اسم/ صفت/ گروه حرف اضافه + فعل (131- 127). از مقولات دیگری که در این فصل به آنها پرداخته شده است میتوان افعال وجهی، افعال ناقص ایستا (وجود داشتن در دو زمان حال و گذشته و در اشخاص مختلف)، افعال ناخودایستا (134) و افعال خودایستا را نام برد.
در افعال خودایستا به چهار وجه امری، خبری، التزامی و مجهول اشاره شده است. در وجه امری، امر دوم شخص مفرد و جمع در حالت مثبت و منفی ارائه شده است. وجه خبری به هفت زمان تفکیک شده و در حالتهای ساده و پیشوندی به صورت مثبت و منفی صرف شده است. زمانها عبارتند از: 1. زمان حال-آینده با فرمول ستاک حال + شناسۀ شخصی، 2. زمان حال معیّن: مصدر+ صرفِ فعلِ بودن، 3. زمان آیندۀ مطلق: فعل کمکیِ خواستن در زمان حال- آینده+ مصدر، 4. زمان گذشتۀ خنثی با فرمولِ پیشوند bə-/ bi-/bu- به همراه ستاک گذشته + شناسۀ شخصی، 5. گذشتۀ استمراری: ستاک گذشته+ شناسه، 6. زمان گذشتۀ معیّن که به دو صورت ساخته میشود: الف) مصدر + صورت گذشتۀ خنثی از فعل کمکیِ بودن مانند kudəndubum ب) مصدر+ صورت گذشتۀ ناقص از فعل کمکیِ بودن مانند kudəndərə bum، 7. زمان ماضی بعید یا گذشتۀ کامل: گذشتۀ کامل فعل + گذشتۀ فعل بودن (156).
به نظر میرسد دربارۀ طبقهبندیِ زمانها نظرات متفاوتی وجود دارد. بهیستنسن (1374: 54- 50) انواع ماضی را مطلق، استمراری، بعید، استمراری توصیفی (ϖανΘπα#ρσΘνδΕ βυ≅μ) (در پرسیدن نبودم) و انواع مضارع را اخباری، التزامی، توصیفی (ϖαπα_ρσΘν δαρΘμ) (دارم میپرسم) در نظر میگیرد. همانطور که دیدیم در گویشهای گیی (و مازندرانی) ماضی نقلیی، 1376: شانزده).
در وجه التزامی به ذکر نمونههایی در دو بند آزاد/ مستقل و پیرو پرداخته شده است. همچنین دو زمان بررسی شدهاند: زمان حال- آینده (مطلق) با فرمول پیشوند bə-/ bi-/bu- به همراه ستاک حال + شناسۀ شخصی، دیگری زمان گذشتۀ التزامی: اسم مفعول+ فعل کمکیِ بودن به صورت استمراری. در وجه مجهول اشاره به کمکاربردبودنِ آن کرده و ساخت آن را این گونه بیان کرده است: فعل به صورت اسم مفعول+ فعل بودن (168). در این بخش از افعال لازم و متعدی صحبتی نشده اما اشمیین صرف افعال لازم و متعدی تفاوتی وجود ندارد.
ز) پساضافهها و پیشاضافهها: تعداد پساضافههای زبان گیلکی از پیشاضافهها بیشتر و بسامدشان بالاتر است (169). در این کتاب 25 پساضافه تعیین شده است درحالیکه برخی به وجود 22 حرف اضافۀ پسین برای گیلکی قاییستنسن، 1374: 101- 98). برای تکتکِ آنها معنا ارائه شده است. معانی برخی از آنها عبارت است از: زیر، رو، بالا، پایین، دنبال، پشت، جلو، سر، بین/ میان، طرف و ... . پیشاضافهها همگی در فارسی معیار وجود دارند و به دو دسته تقسیم شدهاند: اصلی، که شش تا هستند. مانند از، با ، به، بی-، در، تا و ثانوی که شمار آنها به ده میرسد و اسمی هستند و ترکیبی مانند مثلِ، زیرِ، بعد از، از وسطِ و .... (راستارگویوا، 2012: 177). نکتۀ جالب توجه اینکه در کتاب حاضر حرف اضافۀ «از» در گیلکی و فارسیِ معیار یکی در نظر گرفته شده است، در حالیکه در پژوهشهای دیگر معادلِ گیلکی آن/ϕ&Θ/ یستنسن، 1374: 97). عنوان دیگری در این بخش به چشم میخورد به نامِ: ساختهای پیشاضافهای- پساضافهای: ویژگی این ساختها کاربرد همزمانِ پیشاضافه و پساضافه کنار اسم است. چهار ساخت نام بردهشدهاند، که عبارتند از: به...درون، تا.....میان، از.....جا، جا......جا (183).
فصل ششم در 33 صفحه به مبحث نحو اختصاص دارد. در این فصل چهار موضوع اصلی مورد بررسی قرار گرفتهاند که عبارتند از: 1. روشهای بیانِ روابط نحوی. این روشها عبارتند از: الف) تطابق/ مطابقه: که رابطۀ بین فاعل و محمول را دربر میگیرد و به دو نوع تقسیم میشود: مطابقۀ کامل (در شخص و شمار) و مطابقۀ ناقص: تنها در شخص مطرح است و در سوم شخص دیده میشود. در این گونه نیز با دو صورت سروکار داریم: یکی حالتی که فاعل مفرد و محمول جمع است و دیگری برعکس، به عبارت دیگر فاعل جمع و محمول مفرد است (186). ب) کنارهمنشینی/ همجواری: در این روش سه حالت مطرح میشوند: یکی همجواری بین مفعول مستقیم با محمول، دیگری همجواریِ برخی واژههای قیدی با محمول و کنارهمنشینیِ صفت/ ویژگی با اسم. مانند صفات ملکی، ضمایر، اعداد، صفات اشاره در کنار اسم. ج) حاکمیت: دو روش مطرح شده است: 1. فعلی که طی آن محمول با مفعول مستقیم یا غیر مستقیم یا قیود ارتباط پیدا میکند. 2. پیش/ پساضافهای که در آن رابطۀ بین حروف اضافه با اسم مهم است (189).
2. جملۀ ساده: جملۀ ساده همیشه با یک محمول همراه است (193).
3. جملۀ پیچیده: این جملات را میتوان در دو حالتِ بندهای همپایه و جملات مرکب مشاهده کرد. در جملات مرکب میتوان به هفت نوع بندهای مفعولی، صفتی، زمانی، شرطی، مقصود/ هدف، سببی و تصدیقی قائل شد (218- 209). 4. نقل قول مستقیم.
پیوست الف) متون: تعداد صفحات در این بخش به 77 رسیده و در آن 20 متن با موضوعات متفاوت ارائه شده است. برخی از این موضوعات عبارتند از: سلام و احوالپرسی، خواهرزاده، تولد، کناردریا، مسافر، گفتگوی دوستان، استخر، چه کسی؟، گفتگو، دروغگو، در قایق، اختیار دارید!، شکایت، لطفاً یک دقیقه!، دعای بچه، دزد و قاضی، حکایت (داستان)، فقیر. تعداد جملات متون متفاوت است. کمترینِ آنها با عنوان دعای بچه، یک جمله، و بیشترینِ آنها با عنوان فقیر، 426 جمله دارد. ویژگی بارز ارائۀ متون این است که زیر هر عنوان، تکتکِ جملهها با شماره جدا شدهاند و زیر هر شماره ابتدا آوانوشتۀ جمله به گیلکی آورده شده است، سپس زیر آن معنای جمله به انگلیسی. جملهها از کوچکترین اندازه، که به شکل شبهجمله است، تا جملۀ پیچیدۀ چندبندی دیده میشوند.
در بخش بعدی (مجموعاً 147 صفحه)، که میتوان آن را پیوستِ ب) نامید، همان بیست متن به همراه مجموعهای از اطلاعات صرفی- نحوی ارائه شدهاند. جایگاه جداگانهای- بین آوانوشته و معنا- به این اطلاعات اختصاص داده شده است. مجموع این اطلاعات به 45 نوع میرسد مانند: حالت مفعولی، صفتساز، قیدساز، فعل کمکی، متممنما، سببیساز، معرفه، نکره، مصدر، جمع، مفرد، منفی، واژهبستِ ضمیری، مالک، مملوک، گذشته، حال، آینده، اضافه، تأکید، درجۀ تفضیلی، درجۀ عالی، مرزِ وند، مرزِ واژهبست، اول/ دوم/ سوم شخص، پیشوند فعلی و غیره. برای بیان این اطلاعات از شکل اختصاری استفاده شده است. نکتۀ جالب اینکه برای اصطلاحِ «اضافه» در انگلیسی از همین واژه استفاده شده است (ezafe با نشانۀ اختصاری EZ.) مانند برخی کتابهای دستور.
در آخرین بخش کتاب، کتابنامه آورده شده است. منابع، در آخرین صفحۀ کتاب آمدهاست (445). هیچیک از این منابع فارسی نیستند بلکه فرانسه، انگلیسی یا روسی هستند. برخی از منابع دربارۀ فارسی است اما نه به فارسی. جالب اییند تألیین در حالیییز حضور داشته است.
کتاب حاضر علیرغم وجود عدم یکدستی در میزان اطلاعاتی که در بخشهای مختلف، اعم از نکتههای دستوری یا تعداد و تنوع واژهها ارائه میدهد، به لحاظ اطلاعاتِ متنوع و زیادی که در اختیار خواننده قرار میدهد کاری کامل و بسیار ارزنده است و به طور یقین برای کسانی که در حوزههای گویشی و دستوری در حال پژوهش هستند مناسب و پرفایده است. در مورد عدم یکدستی میتوان نمونههایی را بیان کرد. مثلاً در برخی بخشها هیچ توضیح یا طبقهبندی دستوری ارائه نشده است (مثلاً دربارۀ ستاک حال در بخش فعلِ فصل پنجم) درحالیکه در بخشهایی ضرورت ارائۀ چنین توضیحاتی برای نویسندگان کتاب حس میشده است (مانند فصل چهارم و طبقهبندی و توصیف انواع فرایندهای ساختواژه). همین نایکدستی در ارائۀ تعداد واژهها در بخشهای مختلف نیز دیده میشود.