Harmonic Serialism in Azbayjani

Document Type : .

Author

Abstract

Harmonic serialism (HS) was first mentioned by Prince and Smolensky (1993), but it was not pursued and was rejected in favor of the standard OT. HS was reopened by McCarthy (2000). In standard OT, GEN can make many changes at once when it produces a candidate. In HS, GEN is limited to making just one change at a time. HS’s candidate sets are less diverse than standard OT’s. In HS the path to optimality is longer and more gradual. The optimal candidate chosen by EVAL is the input to another pass through GEN, which generates a set of candidates that go to EVAL, and so on. By applying HS theory to Azarbayjan Turkish, we can see why making the specified change in each step is better than doing nothing at all and also we can follow steps of derivations from input to optimal output easily.

Keywords


 

1. مقدمه

توالیِ هماهنگ مدلی از نظریۀ بهینگی است، که اولین بار توسط پرینس و اسمولنسکیدر سال 1993 مطرح شد اما با توجه به اینکه در آن زمان رویکرد بهینگیِ استاندارد بسیار مورد توجه قرار گرفته بود، کنار گذاشته شد. این نظریه مجدداً توسط مکارتی در سالهای 2002- 2000 مطرح شد(مکارتی،2010: 8). در چارچوب رویکرد بهینگیِ استاندارد، مولد میتواند تغییرات متعددی را به طور همزمان بر روی درونداد اعمال کند تا گزینۀ بهینه حاصل شود. به عبارت دیگر گزینههای رقیبِ ایجادشده توسط مولد، ممکن است از جهات متعددی نسبت به هم و نسبت به درونداد متفاوت باشند. در واقع مولد تواناییِ اعمالِ چندین عملکردِ گشتاری را بر روی درونداد به طور همزمان دارد. حاصل این گشتارهای متعدد، ایجاد گزینههای رقیبی است که هیچ شباهتی با هم ندارند. اما در چارچوب رویکردِ توالیِ هماهنگ، بخش مولد، در هر مرحله از فعالیت، یک و فقط یک تغییر در درونداد ایجاد میکند و بالطبع گزینههای حاصل در هر مرحله از فعالیت مولد، تغییرات اندکی نسبت به شکلِ درونداد نشان میدهند و با هم شباهت زیادی دارند. این ویژگیِ بخشِ مولد را تدریجیبودنمیگویند. تفاوت اصلیِ این رویکرد با رویکردِ بهینگیِ استاندارد در نحوۀ فعالیت بخش مولد است. گزینه یا گزینههای حاصل از عملکرد بخش مولد، در مراحل میانی، ممکن است شکل برونداد بهینه را نداشته باشند. گزینهای که به این صورت (به صورت مرحلهای) توسط مولد تولید میشود و توسط ارزیاب انتخاب میشود، خود میتواند دوباره دروندادی برای بخش مولد در مرحلۀ بعدی باشد، که از آن تعدادی گزینههای رقیبِ جدید تولید میشود. دوباره گزینۀ بهینه توسط ارزیاب انتخاب میشود. این فرایند به صورت مرحلهای ادامه مییابد تا در نهایت به بروندادِ بهینۀ واقعی منجر شود ی، 2010: 3). همچنین بررسی همزمانِ چندین فرایند، امری پیچیده و دشوار است. برای نشاندادنِ ترتیب مراحل اشتقاقِ بروندادِ بهینه از درونداد اولیه و سهولتِ درکِ هریک از مراحل اشتقاقی، رویکرد توالیِ هماهنگ بسیار مناسب است.

بررسی فرایند هماهنگیِ واکهای نیز از این رویکرد حمایت میکند. فرایند هماهنگیی در هر زبانی در حوزههای خاصی عمل میی مرزهای صرفی یا نحوی و همچنین حضور برخی از واجها در ییره میتواند مانع از گسترش مشخصههای هماهنگشونده یا تسهیۀیِ آذربایجانی نیییی مشخصۀ -]افراشته[ۀ کِدِر از گسترش هماهنگیی در مشخصۀ ]گرد[ ممانعت مییژگیهایۀ بعدی گسترش میی کِدِر میتواند شاهدی براییِ آذربایجانی بررسی نمیشود و تنها به دلیل ضرورت در تحلیل دادهها به آن اشاره میشود.

مکارتی (2010: 3) برای روشنشدنِ عملکرد این رویکرد، مثالی از زبان عربی ذکر میکند. در زبان عربی خوشۀ همخوانیِ آغازین مجاز نیست. کلمهای که شکل دروندادیِ آن /fʕal/است، به شکل/ʔifʕal/ ظاهر میشود. در واقع با درج یک واکۀ افراشته و انسدادی چاکنایی در آغاز کلمه، این خوشۀ همخوانیِ آغازین میشکند. پس در زبان عربی محدودیتِ نشانداری عدمآغازه پیچیده فعال است. بازنماییِ دروندادیِ کلمه، یعنی /fʕal/، این محدودیت را نقض میکند. با درج واکه در ابتدای توالیِ خوشۀ همخوانیِ آغازین، دیگر از محدودیت نشانداری عدم آغازه پیچیده تخطی صورت نمیگیرد. اما محدودیت آغازه نیز در زبان عربی فعال است. بر اساس محدودیتِ آغازه ، هجای بدون آغازه مجاز نیست. بنابراین بازنمایی /ifʕal/ این محدودیت را نقض میکند. برای اینکه محدودیت آغازه نقض نشود در ابتدای هجا همخوان انسدادی چاکنایی درج میشود و در نهایت گزینۀ بهینۀ /ʔifʕal/ بهدست میآید.

شاید به نظر برسد با درج واکه در میان دو همخوانِ آغازین، نیاز به دو بار درج نیست(درج واکه و درج همخوان انسدادی چاکنایی). اما محدودیت مجاورت  چنین اجازهای را در این زبان نمیدهد.

                            مجاورت: درج واکه در میان دو همخوان مجاز نیست.

برای رسیدن به گزینۀ بهینه، در تابلوی بهینگی، به محدودیتهای دیگری نیز نیاز داریم. برای اعمال فرایند درج به محدودیتهای عدم حذف و عدم درج نیاز داریم. برای اینکه فرایند درج بر فرایند حذف ترجیح داده شود باید در رتبهبندیِ محدودیتها، محدودیت عدم حذف در رتبۀ بالاتری نسبت به محدودیت عدم درج قرار بگیرد. همچنین باید محدودیت مجاورت رتبۀ بالاتری نسبت به محدودیت عدم درج داشته باشد تا درج آغازین بر درج میانِ دو همخوان ترجیح داده شود. تابلوی 1 این فرایند را بر اساس رویکرد بهینگیِ استاندارد نشان میدهد (مکارتی، 2010: 3).

تابلوی 1.  فرایند درج واکه و همخوان انسدادی چاکنایی در چارچوب رویکرد معیار

 

یییم. همان طور که توضیح داده شد، در رویکرد توالیِ هماهنگ، بخش مولد نمیتواند همزمان چندین فرایند را انجام دهد، بنابراین فرایند درج واکه و درج همخوان انسدادی چاکنایی به طور همزمان صورت نمیگیرد. به همین علت در مراحل اشتقاقی مرحلۀ اول، گزینۀ/ʔif.ʕal/ نمیتواند جزو گزینههای رقیب محسوب شود. گزینههای رقیب باید به گونهای انتخاب شوند که نسبت به درونداد تنها یک تغییر داشته باشند. بنابراین برای گزینۀدرونداد/fʕal/ میتوان گزینههای /if.ʕal/، /ʕal/ و  /fiʕal/وهمچنین خود دروندادِ/fʕal/ۀ /if.ʕal/ برگزیده شود. چون تنها این گزینه است که میتواند درنهایت به گزینۀ صحیح منجر شود. به همین دلیل محدودیت عدمآغازه پیچیده باید در رتبۀ بالاتری نسبت به محدودیت آغازه قرار بگیرد. تابلوی 2 مرحلۀ اول اشتقاق جهت رسیدن به گزینۀ بهینه را بر مبنای رویکرد توالیِ هماهنگ نشان میدهد:

تابلویۀ همخوانیِ آغازین

 

در مرحلۀ بعد، گزینۀ/if.ʕal/، بهعنوان درونداد، وارد مولد میشود. گزینههای رقیبِ حاصل از مولد، شامل خود گزینۀدرونداد و همۀ گزینههایی است که تنها یک تغییر نسبت به درونداد داشته باشند. برای رسیدن به گزینۀ/ʔif.ʕal/، بهعنوان گزینۀ بهینه، باید همان محدودیتها به این گزینههای جدید اعمال شوند. پس تابلوی 3 را خواهیم داشت:

 

تابلوی 3. درج همخوان انسدادییی در آغازۀ هجا

 

باتوجه به اینکه محدودیت آغازه نسبت به محدودیت عدم درج رتبۀ بالاتری دارد، گزینۀ /ʔif.ʕal/ بهعنوان گزینۀ بهینه انتخاب میشود.

لازم به توضیح است که در مرحلۀ دوم اشتقاق، پایایی و یا عدم پایاییِ گزینهها نسبت به گزینۀدروندادِ این مرحله، یعنی نسبت به گزینۀ /if.ʕal/، سنجیده میشود و گزینۀدرونداد اولیه، یعنی /fʕal/، بهعنوان معیار مد نظر قرار نمیگیرد. این موضوع در رویکرد توالیِ هماهنگ بسیار مهم محسوب میشود (مکارتی،2010: 4).

واضح است که [ʔif.ʕal] گزینۀ بهینه است، اما دستور زبان بهینگی آن را با استفاده از یک تابلوی نهایی به اثبات میرساند. بنابراین دستور زبان، گزینۀ [ʔif.ʕal] را بهعنوان گزینۀ بهینۀ مرحلۀ دوم قلمداد مییسپارد. مولد نیز این گزینه را، همراه با گزینههای رقیب دیگری که تنها یک تغییر نسبت به درونداد دارند، تولید میکند. همۀ گزینهها به ارزیاب سپرده میشوند و در این مرحله گزینهای که هیچ تغییری را نپذیرفته، یعنی همان درونداد، بهعنوان گزینۀ بهینه برگزیده میشود. تابلوی 4 انتخابشدنِ/ʔif.ʕal/ را، بهعنوان گزینۀ بهینه در آخرین مرحلۀ اشتقاق نشان میدهد:

تابلوی 4. آخرین مرحلۀ اشتقاقِ بروندادِ[ʔif.ʕal]

 

حال که این فرایندها را از دیدگاه هر دو رویکرد تحلیل کردیم، به مقایسۀ عملکرد این دو رویکرد میپردازیم: رویکرد بهینگیِ استاندارد محدودیتهای عدمآغازه پیچیده و آغازه را نسبت به هم رتبهبندی نکرد و این دو محدودیت بدون رتبهبندی نسبت به هم قرار گرفتند. در واقع بر اساس رویکرد بهینگی، این دو محدودیت، به دلیل اینکه با هم تعارض ندارند، امکان رتبهبندی نیز ندارند.

مکارتی (2008: 41) معتقد است که برای رتبهبندیِ دو محدودیت نسبت به هم ضروری است که این محدودیتها با هم تعارض داشته باشند. دو محدودیت با هم در تعارض هستند، اگر از بین دو گزینۀ رقیب، هرییتها انتخاب متفاوتی بهعنوان گزینۀ بهینه داشته باشد (باید یکی از گزینهها گزینۀ واقعی باشد). به عبارت دیگر، اگر محدودیت c1 گزینۀ a و محدودیت c2 گزینۀ b را ترجیح دهد، در این صورت این دو محدودیت با هم در تعارض هستند. در چنین تعارضی یکی از محدودیتها برآورده شده و دیگری نقض میشود. اگر دو محدودیت، هر دو، به وسیلۀ گزینههای رقیب نقض شوند، باز میتوانند با هم تعارض داشته باشند. اگر یکی از گزینهها گزینۀ برنده باشد، محدودیتی که، علیرغم نقضشدن، گزینۀ برنده را بر گزینۀ بازنده ترجیح میدهد، باید رتبۀ بالاتری نسبت به محدودیتِ دیگر داشته باشد (منظور از گزینۀ برنده، گزینۀ واقعی است که در زبانِ مورد نظر تولید میشود).

اما بر اساس تحلیلِ توالیِ هماهنگ، محدودیت عدمآغازه پیچیده و محدودیت آغازه نسبت به هم تعارض دارند و در نتیجه رتبهبندی میشوند. و محدودیت عدمآغازه پیچیده رتبۀ بالاتری نسبت به محدودیت آغازه دارد. در توالیِ هماهنگ، این رتبهبندی ضروری است. زیرا علیرغم اینکه محدودیت آغازه توسط گزینۀدروندادِ اولیه، و همچنین توسط گزینۀ بهینۀ نهایی نقض نمیشود، اما در مرحلۀ میانیِ اشتقاق، توسط گزینۀ برندۀ یکی از مراحل، یعنی توسط /if.ʕal/ نقض میشود. در واقع در این رویکردِ اشتقاقی با محدودیتهای تخطیپذیر، تعارضِ محدودیتها در مراحل اشتقاق آشکار میشود و این محدودیتهای متعارض میتوانند رتبهبندی شوند. برای نمایش اشتقاقها در رویکرد توالیِ هماهنگ، تابلوی خاصی وجود دارد که گزینۀدرونداد اولیه و گزینههای برندۀ هریک از مراحلِ متوالی را تا رسیدن به گزینۀ بهینۀ نهایی نشان میدهد. به این تابلو، تابلوی پیشرفتِ هماهنگ میگویند (مکارتی، 2010: 5). تابلوی 5 مراحل اشتقاق گزینۀ بهینۀ نهایی [ʔif.ʕal] را از گزینۀدروندادِ اولیۀ/fʕal/ نشان میدهد:

تابلوی 5. تابلوی پیشرفت هماهنگ برای اشتقاق  [ʔif.ʕal] از /fʕal/

 

هریک از ردیفها معرف یک مرحله از مراحل اشتقاق است. با مقایسۀ هریک از ردیفهای این تابلو به مرحلۀ قبلی روشن میشود که ایجاد تغییر خاصی در هر مرحله، بهتر از عدم تغییر است. در تابلوی 5، برای اینکه محدودیت عدمآغازه پیچیده نقض نشود، اشتقاق مرحلۀ اول صورت میگیرد. اما این اشتقاق باعث میشود که محدودیتهای آغازه و عدم درج، که رتبهبندی پایینتری دارند، نقض شوند. در مرحلۀ دوم برای اینکه محدودیت آغازه (با رتبۀ بالاتر نسبت به محدودیت عدم درج) نقض نشود، مجدداً فرایند درج صورت میگیرد. با اعمال فرایند درج، محدودیت عدم درجۀ پایینتری دارد، دوباره نقض میشود. این تابلو، پیشرفت هماهنگ را بهخوبی نمایش میدهد. بر اساس توالیِ هماهنگ، اشتقاقها باید پیشرفتِ هماهنگِ متوالی را تا رسیدن به همگرایی نشان دهند.

تحلیل دادهها بر اساس رویکرد توالی هماهنگ، نسبت به تحلیل بر مبنای رویکرد بهینگیِ استاندارد از برخی جهات آسانتر و از برخی جهات دشوارتر است. در رویکرد بهینگیِ استاندارد، انتخاب گزینههای رقیبِ بازنده کاری دشوار است. برای رتبهبندی محدودیتها و همچنین برای ارزیابی کفایت توضیحی محدودیتها، باید گزینههای رقیبِ بازندۀ مناسبی را انتخاب کرد. این امر نشان میدهد که انتخاب گزینههای بازنده کاری ساده و تصادفی نیست، بلکه این کار باید هدفمند صورت بگیرد. اما انتخاب گزینههای بازنده در رویکرد توالیِ هماهنگ، بسیار آسانتر است، زیرا در هر مرحلۀ اشتقاق، یک و فقط یک تغییر ساختاری بر روی گزینۀدرونداد اعمال میشود و در نتیجه هریک از گزینههای رقیب، نسبت به گزینۀدرونداد، تنها باید بر حسب یک تغییر ساختاری تفاوت داشته باشد.

تحلیل دادهها بر اساس رویکردِ توالیِ هماهنگ، مشکلات خاصی نیز دارد. اشاره شد که بر اساس رویکرد توالیِ هماهنگ، در هر مرحله از اشتقاق تنها یک تغییر صورت میگیرد. شناخت مراحل اشتقاق و ترتیب اعمال مراحل اشتقاقی کار دشواری به نظر میرسد. راهحل این مشکل آسان است. ابتدا همۀ تغییراتِ عدم پایاییِ درونداد را بهدست میآوریم. برای مثال در فرایند اشتقاقِ [ʔif.ʕal] از/fʕal/، دو بار فرایند درج صورت گرفت. سپس این سؤال باید مطرح شود که کدامیک از این فرایندها زودتر رخ میدهد؟ برای پاسخ به این سؤال، پیشرفتِ هماهنگ را بهعنوان معیار در نظر میگیریم. به این معنا که کدام مرحله باید زودتر رخ بدهد تا دروندادِ لازم را برای مرحلۀ بعد فراهم کند. این در صورتی است که این فرایندهای اشتقاقی باهم رابطۀ زمینه افزا داشته باشند. دو قاعده، یا محدودیت A و  B، با هم رابطۀ زمینه افزا  دارند، اگر بروندادِ حاصل از A دروندادِ جدیدی برای قاعده یا محدودیتِ B باشد (کنستویچ، 94:1994). اما اگر ترتیب اعمال فرایندها در نتیجۀ تحلیل تأثیری نداشته باشد، در این صورت ابتدا یکی از آنها به طور قراردادی اعمال میشود و گزینۀبرندۀ حاصل از آن، بهعنوان درونداد برای اعمال فرایند مرحلۀ بعد در نظر گرفته میشود. مشکل دیگری که تحلیل توالیِ هماهنگ با آن مواجه است این است که در مراحل میانیِ اشتقاق، ممکن است به محدودیتهای جدیدی نیاز باشد. برای حل این مشکل، محدودیتهای جدیدی معرفی میشوند.

 

2. دادههای زبان ترکیِ آذربایجانی

دادههایی از زبان ترکیِ آذربایجانی نشان میدهند که گاهی برای رسیدن به گزینۀبرونداد بهینه، چندین فرایندِ متعدد، به طور متوالی، روی درونداد اعمال میشوند. برخی از فرایندها شرایط را برای اعمال فرایند(های) دیگر مهیا میکنند. چنین مواقعی ترتیب اعمال فرایندهای متوالی بسیار مهم و تعیینکننده است. بررسی دادههاییِ آذربایجانی نشان می به آخر اسم، پسوند مفعولٌبه اضافه میشود. در این زبان پسوند مفعولٌبه یک واکه با مشخصۀ ثابت ]-افراشته[ است، که از نظر مشخصۀ ]پسین[ با واکۀ قبل از خود هماهنگ میشود:

 

اگر اسمیییم، با توجه به اینکه در این زبان التقای مصوتها مجاز نیست، مابین اسم و پسوند مفعولی، همخوانِ میانجیِ [j] یا [w]، هماهنگ با مشخصۀ [گردۀ پایانیِ ستاک، درج میگردد. دادههای زیر مؤید این مطلب هستند:

 

 

بررسی این دادهها نشان میدهد که مثالهای a تا e، بعد از درج همخوان میانجی، بدون تغییر تظاهر مییابند اما در مثالهای f تا  j، بعد ازدرج همخوان میانجی، آخرین واکۀ اسم تغییر مییابد. بررسی دقیقترِدادههای فوق نشان میدهد که آخرین واکۀ همۀ اسمها، قبل از همخوان میانجی، از نظر مشخصۀ ارتفاع باید ]+افراشته[ باشد. به عبارت دیگر، قبل از این دو همخوانِ میانجی تنها واکههایی میتوانند قرار بگیرند که مشخصۀ ]+افراشته[ داشته باشند.

حال اگر بخواهیم فرایندهاییسی نشان دهیم، خواهیم داشت:

    فرایندهماهنگییۀ قبل از خود:

 

 

فراینددرج همخوانِ میانجی: 

 

 

فرایند همگونیِ همخوانِ میانجی با واکۀ قبل از خود:

 

3. تحلیل دادهها بر اساس رویکرد بهینگیِ استاندارد و توالیِ هماهنگ:

حال به تحلیل فرایندهای فوق بر اساس رویکرد بهینگی میپردازیم. در زبان ترکیِ آذربایجانی التقای مصوتها مجاز نیست. به عبارت دیگر، محدودیت اصل مرز اجباری در این زبان فعال است:

اصل مرز اجباری: هیچ دو عنصر مشابهی نباید در مجاورت یکدیگر باشند.

 

چون دروندادِ /ø-a/ محدودیتِ اصل مرز اجباری را نقض میکند، با درج همخوان میانجی، این محدودیت ارضا میشود. کلمهای که شکل دروندادِ آن به صورت /ø-a/ است، با درج همخوان میانجی به صورت [ywa] تظاهر پیدا میکند. با اعمال فرایند درج، محدودیت عدم درج نقض میشود. برای اینکه فرایند درج صورت بگیرد، و در حین التقای واکهها یکی از واکهها حذف نشود، باید محدودیت عدم حذف در رتبۀ بالاتری نسبت به محدودیت عدم درج قرار بگیرد. از طرف دیگر، در این زبان، جهت ارضای محدودیت اصل مرز اجباری، فرایند حذف صورت نمیگیرد، بنابراین محدودیت اصل مرز اجباری  باید رتبۀ بالاتری نسبت به محدودیت عدم حذف داشته باشد.

در برونداد [ywa]، واکۀ قبل از همخوان میانجی، یعنی /ø/، به /y/ تبدیل شده است. به عبارت دیگر مشخصۀ ]-افراشته[ به ]+افراشته[ تغییر یافته است. محدودیتِ نشاندارِ  عدم توالی ناسوده با واکه غیرافراشته  نشانگرِ این محدودیتِ خاصِ زبانی است:

 

[-high,+approximant] * : قبل از ناسودهها نباید واکهای با مشخصۀ ]-افراشته[ واقع شود.

 

محدودیت عدم توالی ناسوده با واکه غیرافراشته باید رتبۀ بالاتری نسبت به محدودیت همانی داشته باشد وگرنه محدودیت همانی اجازه نمیدهد تا در آخرین واکۀ اسم،  مشخصۀ ازقبلتعیینشدۀ   ]-افراشته[  به ]+افراشته[ تغییر یابد.

همانی: عناصر واجیِ متناظر، ارزش یکسانی برای مشخصۀ  [F]دارند.

 

لازم به توضیح است که در این مقاله محدودیتهای ارائهشده برای تبیین فرایندهماهنگیی در چارچوب نظریۀ تناظر است. مفهوم اصلی در نظریۀ تناظر این است که بین درونداد و گزینههای برونداد رابطۀ خاصی وجود دارد. به این معنا که شکل برونداد باید، تا حد امکان، به شکل درونداد وفادار باشد و بالعکس(کرامر، 2003: 2). همچنی]پسین[  و [گرد] در واکۀ پسوندهایی که در فرایند هماهنگی واکهای شرکت میکنند، در درونداد به طور کامل ارزشگذاری نشدهاند و با آخرین واکۀ ستاک هماهنگ میشوند. همانند سایر مواردِ هماهنگی واکهای باید محدودیتِ همانی رتبۀ بالاتری نسبت به محدودیتهای S-IDENTδ(back) و S-IDENTδ(round) داشته باشد تا مشخصههای ازقبلتعیینشده در هماهنگی واکهای شرکت نکنند و مشخصۀدروندادیِ خود را حفظ کنند.

 

S-IDENTδ(back): واکههای هجاهای مجاور باید ارزش یکسانی برای مشخصۀ [back] داشته باشند.

S-IDENTδ(round): واکههای هجاهای مجاور باید ارزش یکسانی برای مشخصۀ [round] داشته باشند.

 

لازم به توضیح است که در زبان ترکیِ آذربایجانی، هماهنگی واکهای در مشخصههای ]پسین[ و [گرد] صورت میگیرد. هماهنگی واکهای در مشخصۀ [گرد] تنها در خصوص واکههایی صورت میگیرد که مشخصۀ ثابت ]+افراشته[ دارند. واکههایی که از نظر ارتفاع دارای مشخصۀ ]میانی[  و ]افتاده[ هستند، در مشخصۀ [گرد] هماهنگ نمیشوند. بنابراین بهتر است در زبان ترکیِ آذربایجانی محدودیتِ خاص زبانیِ *[-high, +round] را بهکار ببندیم.

 

*[-high, +round]: تولید عناصری که مشخصههای [-high] و [+round]دارند، مجاز نیست.

 

در زبان ترکی، واکههای /o/و /ø/ نقش تقابلی دارند. این واکهها مشخصههای  ]-افراشته[ و [+گرد] دارند. برای اینکه این واکهها توسط محدودیتِ نشانداریِ*[-high, +round] حذف نشوند، باید محدودیت پایاییِ همانی در رتبۀ بالاتری نسبت به محدودیت *[-high, +round] قرار بگیرد. همچنین محدودیت *[-high,+round] باید رتبۀ بالاتری نسبت به محدودیت S-IDENTδ(round) داشته باشد، تا در فرایند هماهنگی واکهای، واکههای /o/ و /ø/ تولید نشوند. محدودیت عدم حذف باید رتبۀ بالاتری نسبت به محدودیت همانی داشته باشد وگرنه حذف عنصر واجی بر تغییر مشخصه ترجیح داده میشود. در ضمن محدودیت نشانداری یکسانی (گرد)  اۀ قبل از خود در مشخصۀ [گرد] ناهمگون باشد:      

 

یکسانی (گرد): ارزش مشخصۀ [گرد] در رشتۀ واجیِ واکۀ-ناسوده یکسان است.

 

در تابلوی محدودیتها، محدودیت نشانداری یکسانی (گرد) باید در رتبۀبالاتری نسبت به محدودیت همانی قرار بگیرد تا گزینۀ بازندۀ[yja] بهعنوان بهینه انتخاب نشود. ولی برای رتبهبندیِ این محدودیت نسبت به محدودیت عدم حذف شواهدی نداریم. بنابراین دو محدودیتِ اخیر را، در تابلو، بدون رتبهبندی نسبت به هم نشان میدهیم. تابلوی6 انتخابشدنِ[ywa] را بهعنوان گزینۀ بهینه از دروندادِ/ø-V/، بر اساس رویکرد بهینگیِ معیار، نشان میدهد:

تابلوی 6. اشتقاق [ywa] از دروندادِ/ø-v/ بر اساس رویکرد بهینگیِ معیار

 

 

بررسی تابلوی بالا بسیار دشوار است، چون در گزینههای رقیب، با اعمال فرایندهای متعدد، تغییرات زیادی صورت گرفته است. به طوری که گزینههای رقیب نسبت به شکلِ درونداد بسیار متفاوت هستند. در ضمن انتخاب این گزینههای رقیبِ بازنده نیز بسیار دشوار است و هنوز میتوان گزینههای رقیبِ بازندۀ دیگری به این گزینهها افزود.

حال این داده را بر اساس رویکرد توالیِ هماهنگ تحلیل میکنیم. همان طور که توضیح داده شد، در این رویکرد بخش مولد نمیتواند همزمان چندین فرایند را در تعیین گزینهها انجام دهد. بر این اساس پسوند مفعولٌبه، یعنی –v[-high]، در درونداد به طور کامل ارزشگذاری نشده است. در اولین مرحلۀ اشتقاق، فرایند هماهنگی واکهای را بهکار میبندیم تا این واکه به طور کامل ارزشگذاری شود. در بخشهای قبل، محدودیتهای حاکم بر فرایند هماهنگی واکهای را بررسی کردیم و ترتیب محدودیتهای زیر را پذیرفتیم. بنابراین در اولین مرحله از اشتقاق، دروندادِ  /ø-v[-high]/ به شکل [øa] ظاهر میشود. تابلوی 7 این اشتقاق را نشان میدهد:

تابلوی 7. اشتقاق [øa] از /ø-v[-high]/

 

در این مرحله  [øa] بهعنوان گزینۀ بهینه انتخاب و وارد بخش مولد میشود. مرحلۀ بعدیِ اشتقاق، فرایند درج همخوان میانجی است، زیرا قبل از بهکاربستنِ این مرحله، مراحلِ بعدی نمیتوانند مطرح شوند. به عبارت دیگر این مرحله از اشتقاق، برای مرحلۀ بعد زمینهافزایی میکند و شرایط را برای مرحلۀ بعد فراهم میکند. اشاره کردیم که در این زبان محدودیت اصل مرز اجباری فعال است برای ارضای این محدودیت، فرایند درج صورت میگیرد و محدودیت عدم درج نقض میشود. بنابراین محدودیت اصل مرز اجباری  باید رتبۀ بالاتری نسبت به محدودیت عدم درج داشته باشد، و همچنین محدودیت عدم حذف باید بالاتر از عدم درج قرار بگیرد. تابلوی 8 اشتقاق گزینۀ[øwa] را از گزینۀدروندادِ/øa / نشان میدهد:

     تابلوی 8. اشتقاق [øwa] از /øa /

 

در تابلوی فوق، همخوان میانجی را همگون با واکۀ قبل از خود نشان دادیم ولی هنوز فرایند این همگونی و محدودیتهای حاکم بر آن را نمایش ندادهایم. توضیح دادیم که همخوان میانجی با واکۀ قبل از خود در مشخصۀ [گرد]  همگون میشود. محدودیت نشانداری یکسانی (گرد) این همگونی را نشان میدهد. این محدودیت در تعارض با محدودیت پایاییِ همانی است که اجازۀ تغییر هیچ مشخصهای را نمیدهد. تابلوی 9 فرایند همگونی مشخصهای را نشان میدهد برای همخوان میانجی در درونداد مشخصۀ [+گرد] را در نظر گرفتهایم:

      تابلوی  9. همگونی در مشخصۀ[+round] با دروندادِ[+round]

 

برای همخوان میانجی در درونداد میتوان مشخصۀ [-گرد] را نیز در نظر گرفت. از آنجا که نظریۀ بهینگی، بروندادمحور است، ارزش مشخصۀدرونداد در نتیجۀ تحلیل هیچ تأثیری ندارد. تابلوی زیر این مورد را تأیید میکند:

تابلوی 10.  همگونی در مشخصۀ [+round] با دروندادِ ِ[-round]

 

بروندادِ بهینۀ هر دو تابلوی فوق در این مرحله، [øwa] است. در این مرحله آخرین واکۀ ستاک با همخوان میانجی، از نظر مشخصۀ ارتفاع، همگون میشود. یعنی هر دو با مشخصۀ ]+افراشته[ تظاهر پیدا میکنند. محدودیت نشانداریِ خاصِ عدم توالی ناسوده با واکه غیر افراشته ناظر بر این همگونی است. این محدودیت در تعارض با محدودیت همانی است که اجازۀ هیچ تغییر مشخصهای را نمیدهد. در ضمن برای نشاندادنِایعدم حذف در رتبۀ بالاتری از محدودیت همانی واقع شود. تابلوی 11 مراحل اشتقاق [ywa] را از /øwa/  نشان میدهد:

 

 

 

تابلوی 11. اشتقاق [ywa] از /øwa/

 

برای سهولتِ تحلیل، در هریک از مراحل اشتقاقی، محدودیتهای فعالِ آن مرحله را آوردیم. برای تحلیل نهایی نیاز است که ترتیب همۀ محدودیتها روشن شود. به همین دلیل باید به رتبهبندیِ همۀ محدودیتها بپردازیم. محدودیتهای رتبهبندیشدۀ چهار مرحلۀ اشتقاق را مجدداً میآوریم:

 

OCP , MAX , *[-high,+approximant],AGREE(ROUND) >> IDENT (F)>> *[-high, +round]>> S-IDENT δ(back/round), DEP

 

در آخرین مرحلۀ اشتقاق، بر اساس همۀ محدودیتها و رتبهبندیِ بهدستآمده، برون داد  [ywa][ywa] گزینۀ بهینه است و در مرحلۀ چهارمِ اشتقاق به این گزینه رسیدهایم، اما دستور زبان این موضوع را نمیداند. بنابراین دستور زبان گزینۀ [ywa] را بهعنوان گزینۀ بهینۀ مرحلۀ چهارم قلمداد میکند و هنوز آن را بهعنوان گزینۀ بهینۀ نهایی قلمداد نمیکند. مولد، این گزینه را، همراه با گزینههای رقیبِ دیگری که هریک تنها یک تغییر نسبت به آن دارند، تولید میکند. همۀ گزینهها به ارزیاب سپرده میشوند و در این مرحله، گزینهای که هیچ تغییری را نپذیرفته، یعنی همان درونداد، باز بهعنوان گزینۀ بهینه برگزیده میشود. تابلوی 12 انتخابشدنِ [ywa] را بهعنوان گزینۀ بهینه در آخرین مرحلۀ اشتقاق نشان میدهد:

 

 

 

تابلوی 12. آخرین مرحلۀ اشتقاق [ywa]

 

تابلوی پیشرفتِ هماهنگِ 13، گزینۀدروندادِ اولیۀ /ø-v[-high]/، و گزینههای برندۀ هریک از مراحلِ متوالی را تا رسیدن به گزینۀ بهینۀ نهاییِ [ywa] نشان میدهد:

تابلوی 13. تابلوی پیشرفتِ هماهنگ برای اشتقاق [ywa] از /ø-v[-high]/

 

هریک از ردیفها معرفِ یک مرحله از مراحل اشتقاق است. با مقایسۀ هریک از ردیفهای این تابلو با مرحلۀ قبلی، روشن میشود که ایجاد تغییری خاص، در هر مرحله، بهتر از عدم تغییر است. در تابلوی 13 با اعمال فرایند هماهنگی واکهای، محدودیتِ S-IDENT δ(back/round) کمتر نقض میشود. اشتقاق مرحلۀ دوم صورت میگیرد تا محدودیت اصل مرز اجباری نقض نشود. اما این اشتقاق باعث میشود که محدودیتهای یکسانی (گرد) و عدم توالی ناسوده با واکه غیر افراشته، که رتبهبندیِ پایینتری دارند، نقض شوند. در مرحلۀ سوم برای اینکه محدودیت یکسانی (گرد) نقض نشود، فرایند همگونیِ همخوانِ میانجی با واکۀ قبل از خود در مشخصۀ [گرد] صورت میگیرد. درآخرین مرحله، فرایند ارتقای واکه در مجاورت همخوان میانجی صورت میگیرد تا محدودیت عدم توالی ناسوده با واکه غیر افراشته نقض نشود. این تابلو پیشرفت هماهنگ را بهخوبی نمایش میدهد. بر اساس توالی هماهنگ، اشتقاقها باید پیشرفت هماهنگ متوالی را تا رسیدن به همگرایی نشان دهند.

 

4. نتیجهگیری

با بررسی دادههای زبان ترکیِ آذربایجانی روشن شد که رویکرد توالیِ هماهنگ کارایی بهتری نسبت به رویکرد بهینگیِ استاندارد، در نمایش سیر مراحل اشتقاقِ برونداد از درونداد، دارد. در رویکرد توالیِ هماهنگ، هر تابلو تنها یک تغییر را، به صورت مرحلهای، تا رسیدن به گزینۀ بهینۀ نهایی نشان میدهد. در نتیجه بررسی سیر تحول اشتقاقها بر اساس این رویکرد آسانتر است.

 

Kenstowicz, Michael (1994).Phonology in generative grammar. Cambridg, MA: Blackwell.
Krämer, Martin (2003).Vowel harmony and correspondence theory. Berlin: Mouton de Gruyter.
McCarthy, John J. (2008). Doing optimality theory applying theory to data. Cambridge, MA: Blackwell.
McCarthy, John J. (2010). Doing optimality theory supplement on harmonic serialism.Archive, http:// roa. Rutgers.edu.
Prince, A. & P. Smolensky (2004). Optimality theory: Constraint Interaction in Generative Grammar. Oxford: Blackwell.