خواجه نصیر طوسی در معیارالاشعار میپرسد: چرا باید هر وزن را به همان شکل که معین شده است تقطیع کرد، و چرا زنجیرۀ هجاهای هر وزن را به یکی دیگر از اشکالِ محتملِ آن تقطیع نکنیم؟ (خواجه نصیرطوسی، 1369: 36). در این مقاله، در پاسخ به سؤال خواجه نصیر، کوشیدهایم تا ازطریق تحلیلِ ساختِ وزنی، در زبانِ شمرده و ادبیِ فارسی، بهشیوهای یگانه، یکدست و درعینحال مدلل، برای تقطیعِ 30 وزنِ پرکاربرد و رایج در اشعار عروضی یا کمّیِ فارسی دست یابیم. بحث کردهایم که هر مصراع متشکل از دونوع واحد وزنی است: یکی واحدهای کوچکتر یا پایهها، که لزوماً به هجایی دو مورایی ختم میشوند و تقریباً مطابق اتانین در ایقاع هستند، و دیگری واحدهای بزرگتر یا ارکان که از ترکیب پایهها شکل میگیرند و همان افاعیلِ عروضی را پدید میآورند. سپس نشان دادهایم که اگر هر مصراع را براساس سه شرطِ زیر به ارکانش تقطیع کنیم، به تقطیعِ واقعی و یگانۀ آن مصراع دست مییابیم: اول اینکه هر رُکن، که خود از ترکیب پایهها بهوجودآمده است، باید به هجایی سنگین یا دو مورایی ختم شود، دوم اینکه ارکان باید یا بهصورت مکرر یا بهصورت متناوب تکرار شوند، و سوم اینکه تعداد هجاها و نیز مجموع موراهای ارکانِ سالم باید در هر مصراع از اوزانِ متناوب، مساوی باشند. این دو ویژگیِ اخیر بسیار شبیه ویژگی میزانها در موسیقی است، و مجموع همین عوامل است که زنجیرۀ کلام را در اشعار فارسیِ کلاسیک ازیکسو موزون و ازسویدیگر کمّی یا عروضی میسازد. درنهایت به این نتیجه رسیدهایم که تقطیع سنتی 17 وزن از 30 وزنِ پرکاربردِ فارسی، که همگی یا مکرر یا متناوب هستند، کاملاً صحیح است، اماتقطیعِ سنتیِ 13 وزنِ بهاصطلاح مختلطِ دیگر، مثلاً «مفعولُ فاعلاتُ مفاعیلُ فاعلن» یا «مفعولُ مفاعیلُ مفاعیلُ فعولن»، صحیح نیستند، و این اوزان را باید بهگونهایدیگر تقطیع کرد.